کد مطلب:106448 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:170

خطبه 063-تشویق به عمل صالح











[صفحه 348]

از خطبه های آن حضرت (ع) است مبادره: شتاب. سدی: مهمل، بیهوده. جدیر بكذا: سزاوار به آن است. حری: سزاوار. تسویف: امروز و فردا كردن، كنایه از سستی در كار است. بطر: زیاده روی كردن در شادی. كابه: حزن و اندوه. بندگان خدا از خدا بپرهیزید (گناه نكنید) به واسطه اعمال نیك خود بر مرگهاتان پیش دستی كنید (پیش از مرگ اسباب آسودگی بعد از مردن را فراهم آورید) آنچه برایتان باقی می ماند با آنچه از دستتان می رود خریداری كنید. از جهان كوچ كنید زیرا برای كوچ دادن شما كوشش فراوانی به خرج داده می شود، پس برای مرگ مهیا شوید كه بر سرتان سایه افكنده است. همچون گروهی باشید كه بر آنان بانگ زده شده و از خواب غفلت بیدار گشته و دانستتد جهان فانی اقامتگاه آنان نیست پس آن را به بهشت جاودانی، تبدیل كردند. (مردم آگاه باشید) خداوند سبحان شما را بیهوده نیافریده، و مهمل نخواهد گذاشت. پس هر كس فرمان خدا را ببرد به بهشت و هر كس نافرمانی كرد جایش جهنم است. میان هر یك از شما با بهشت و دوزخ، جز مرگی كه ناگاه فرود آید نیست. دوران زندگانی كه به یك چشم بهمزدن گم گشته، و ساعتی (بنای) آن را منهدم سازد به كوتاهی سزاوارتر است و غایبی كه

جایگاه اصلی خود را گم كرده و دو عامل شب و روز او را به سوی آن جایگاه میرانند به شتاب كردن، سزاوارتر است. انسانی كه سعادت و خوشبختی و یا شقاوت و بدبختی به سوی او می آید (و در حقیقت نمی داند به كدام یك از این دو می رسد) البته سزاوار بهترین ساز و برگها می باشد، بنابراین (بندگان خدا) در دنیا برای بیرون شدن از آن به اندازه ای كه فردای (قیامت) جانهای خود را با آن بتوانید حفظ و نگهداری كنید توشه بردارید. از عذاب خدا بنده ای پرهیز كرد كه خویشتن را پند داد، بر توبه سبقت گرفت و بر خواهشهای نفسانی چیره شد زیرا مرگ پوشیده از اوست و حرص و از فریبنده او و شیطان گماشته بر اوست، و گناه را در نظر او آرایش می دهد، تا بر آن سوار شود (آن را مرتكب شود) (شیطان) انسان را به آرزوی توبه می نشاند، تا آنرا به تاخیر افكند تا مرگ ناگاه بر او هجوم آورد، در حالی كه به كلی از آن بی خبر بوده است. پس آه از حسرت آن صاحب غفلتی كه (فردای قیامت) عمرش بر او حجت و دلیل بوده، و روزگار او را به بدبختی كشانده باشد. (یعنی عمری كه وسیله سعادت او بوده آن را در راه شقاوت خود صرف كرده باشد). از خداوند سبحان می خواهم كه ما و شما را از كسانی قرار دهد كه هیج

نعمتی او را به طغیان و نافرمانی نیفكنده و هیچ فایده و نفعی او را از طاعت پروردگار، باز نداشته و پشیمانی و اندوهی او را بعد از مرگ در نیابد. خلاصه موعظه حضرت در این خطبه ایجاد نفرت نسبت به دنیا و ترغیب و تشویق نسبت به آخرت است همچنین تشویق به اموری كه سبب رسیدن به نعمتهای آخرت می شود و بر حذر داشتن از انجام اعمالی كه موجب بدبختی انسان در آخرت می شوند. سخن حضرت كه فاتقوالله... تذكر بر وجوب انجام اعمالی صالح (كه باید به كار گرفته شود) و تشویق و تحریص بر كارهای نیك است با این بیان كه مرگ بر انسان سبقت گرفته، و انتظار بسرعت رسیدن اجل نیز هست. پس همواره باید مرگ را به خاطر داشت، و همین به خاطر داشتن مرگ از اموری است كه انسان را قویا به سوی خداوند جذب می كند. نسبت دادن مسابقه را به مرگ و پایان زندگی به لحاظ تشبیه كردن آن است به شخصی كه قرار مسابقه می گذارد. زیرا فرا رسیدن مرگ كه میان انسانها و انجام دادن كارهای نیكشان فاصله ایجاد می كند به مالی شباهت دارد كه قرار مسابقه بر سران بسته می شود حضرت فرموده است: و ابتاعوا ما بقی الی قوته عنكم، خریداری كنید برای دنیای باقی خود....) كه اشاره به لزوم زهد در دنیا، و دوری جست

ن از كالاهای غیر ماندگار آن دارد درنتیجه خرید متاعهای آخرت ضروری می نماید. تاكنون بارها به این حقیقت توجه داشته ای كه لفظ بیع در اموری كه پایدار نیست به كار می رود و به معنای فروختن و از دست دادن است، و لفظ اشتری برای امور پایدار پس مشتری خریداری می كند چیزهایی را كه بماند، و پولی را كه می دهد از دستش خارج می شود، در این مورد خاص كه حفظ نفس در دنیای آخرت مطرح است، خریدار نفوس را بیشتر دوست می دارد زیرا نفوس در دنیای آخرت ماندنی هستند، ولی خوشیهای دنیوی زودگذر و ناپایدارند، لذا حضرت عبارت و ابتاعوا را برای متاع دنیا به كار برده است. حضرت فرموده: فترحلوا فقد جد بكم) برای كوچ كردن به آخرت آماده شوید. زیرا برای كوچ دادن شما كوشش فراوانی صورت می گیرد، فرمانی است بر كوچ كردن از دنیا، یعنی باید منازل سفر به سوی خداوند متعال را كه همان سلوك و پیمودن راه حق است، منزل به منزل طی كرده پشت سر گذاشت و به تدریج از دنیای فانی رخت بربست. حضرت وجوب كوچ كردن از دنیا را با عبارت: (فقد جدبكم بیان كرده اند، یعنی: با زور و اجبار شما را به سوی مرگ می برند و لفظ جدبكم بر سریع تحقق یافتن اسبابی كه مزاج انسانی را به فساد و تباهی می ك

شاند، و او را به دنیای آخرت، نزدیك می كند اشاره دارد چنان كه راننده شتر قافله را آهسته آهسته به مقصد نزدیك می كند. سپس می فرمایند: و استعدوا للموت فقد اظلكم برای مرگ آماده شوید كه بر شما سایه افكنده است. آماده شدن برای مرگ به معنای كمال بخشیدن به نفوس است چنان كمالی كه نفوس سزاوار و شایسته آن هستند. تا بدان پایه و مقام كه مرگ برایشان اهمیتی نداشته، بلكه دوست داشتنی می شود، زیرا مرگ وسیله رسیدن به محبوب و ملاقات خداوند و موجب سعادت پایدار در پیشگاه قدس ربوبی است. سایه افكندن مرگ، كنایه از نزدیك بودن آن است. در این عبارت مرگ به ابر و یا پرنده ای تشبیه شده و صفت سایه افكندن را به عنوان استعاره به كار گرفته اند. آنگاه فرموداند: كونوا قوما صیح بهم فانتبهوا، (شما از كسانی باشید كه به ندای ندا دهنده دقت كرده بیدار شوید این بیان امام (ع) برای توجه دادن انسانها به منادی حق تعالی است، یعنی زبان شریعت و ندایی كه از دل طبیعت برخاسته و گوش جان، آن را می شنود. فرموده است: و علموا الی فوله سدی، برای آگاهاندن انسانها به این حقیقت است كه دنیا خانه پایداری برای آنها نیست، تا اعتمادی بدان پیدا نكرده، آماده بیرون رفتن از دنیا ش

وند، سپس دستور تبدیل دنیا به آخرت را می دهند، تا یادآور شوند، در صورتی كه آخرت می تواند عوض از دنیا باشد، واجب است كه به آخرت توجه شود. و با این بیان كه خداوند شما را بیهوده نیافریده. وجوب عمل برای آخرت را ثابت می كند، زیرا انسانها برای جایگاهی فراتر از دنیا خلق شده اند. و سپس حضرت به آنچه كه میان هر یك از انسان با بهشت یا دوزخ فاصله است اشاره كرده می فرماید: مابین احدكم... این عبارت امام (ع) برای تعیین آن حقیقتی است كه مردم برای آن آفریده شده اند و وعده رسیدن به آن را دریافت داشته اند. و تنها حایل میان انسانها و آن وعده گاه، مرگ است. برخی از شارحان نهج البلاغه گفته اند: این كلام امیرالمومنین (ع)، آنچه را حكما درباره بهشت و جهنم تفسیر كرده اند. تایید و اصلاح می كند حكما معتقدند كه بهشت به معارف الهی و لوازم آن و دوزخ به محبت دنیا و نیل به لذات آن باز می گردد. قرار گیری خصلتهای پست در جوهر و حقیقت نفس و علاقه شدید به آنها سبب می شود كه پس از جدا شدن جان از تن، نفس با همان صفات مكتسبه باقی مانده، و قدرت برگشت و تدارك روشنایی را نداشته باشد. چنان كه شخص از همسایگی معشوق و لذت بردن از آن، به جایگاهی سیاه و تاریك

منتقل گشته، و امكان بازگشت به جایگاه اول را نداشته باشد. خداوند متعال تقاضای پشیمان شده ها را چنین بیان می فرماید: قال رب ارجعون لعلی اعمل صالحا فیما تركت كلا. با این توضیح، كه درك لذت. معرفت كامل خداوندی و درك درد و رنج، دوزخ و آتش است این دو معنا به هنگام جدا شدن جان از بدن تحقق می پذیرد زیرا ادراكات حقیقی در این هنگام بطور شهود برای نفس انسانی حاصل می شود، و خصلتهای درون ذاتی آشكار می گردند، چنان كه اگر درد عضو مجروح را با داروی مخدر از میان ببرند، بیمار احساس درد نمی كند، ولی وقتی كه خاصیت داروی مخدر از میان برود، درد بازگشته و مریض احساس درد می كند. نفس انسانی، پس از فرار سیدن مرگ، درك لذت و درد را می كند، زیرا سرگرمیهای دنیوی از میان رفته اند. می گویم: (شارح) این تفسیر و توضیح به روش متكلمین نیز روشن است، زیرا در حدیث آمده است: مرگ شایستگی بهشت یا دوزخ داشتن را برای بنده خدا، آشكار می كند. و او بر این حالت تا بر پایی محشر كبری باقی خواهد ماند. امام (ع) به كنایه مدت معلوم زندگی انسان را (غایت) تعبیر فرموده و سپس كوتاهی و ناچیزی آن را با دو بیان شرح داده است. 1- گذشت هر لحظه عمر را كوتاه می كند. یعنی تا

بنگری عمر گذشته است. این كه گذر زمان، عمر را كوتاه می كند، امر واضحی است، زیرا هر جزئی از زمان، كه می گذرد، مجالی است كه مدت بقای انسان را در این دنیا كم می كند. 2- ساعتها مدت عمر را از بین می برند. در این بیان، حضرت ساعت را كنایه از هنگام مرگ آورده اند. شك نیست كه لحظه قطع علاقه نفس از بدن، پایان مدت بقای انسان در این دنیاست. پایان هر چیز آن امری است، كه شی ء بدان بستگی داشته باشد امام (ع) انهدام و خرابی را كنایه از پایان یافتن و قطع شدن دانسته اند. بدیهی است زمانی كه حالش این باشد، در نهایت كوتاهی است. قوله علیه السلام: و ان غائبا الی قوله، الاوبه به این حقیقت اشاره دارد، كه دنیا جایگاه غربت و محل سفر و كوچ كردن انسان است و مكان حقیقی او جائی است كه از آنجا سرچشمه گرفته و بدان باز می گردد. امام (ع) بدین سبب به شب و روز جدیدان اطلاق كرده كه هر كدام در تعاقب یكدیگر پدید می آیند، و هیج كدام با دیگری اختلاف ندارند. و لفظ حدو را برای آنچه لازمه نو شدن باشد یعنی آماده شدن انسان را برای فرا رسیدن اجل استعاره آورده اند، كه شبیه آواز خواندن ساربان برای سرعت گرفتن شتران، در پیمودن راه و رسیدن به منزل مقصود می باشد.

به خوبی روشن است، آن كس را كه شب و روز برایش آواز بخوانند، شتابان به مبدا و موطن اصلی اش باز می گردد. برخی از شارحان نهج البلاغه، منظور از غائبا را در كلام حضرت مرگ دانسته اند. ما می گوییم (شارحین)، هر چند این نظر محتمل است، اما با عبارت اوبه كه به معنای بازگشت است سازگار نیست، زیرا بر مرگ صفت آینده، و رونده اطلاق نمی شود، تا اوبه كه به معنای بازگشت كننده است درباره آن گفته شود. حضرت با عبارت قادم به سعادت و شقاوت انسان هنگام ورود به پیشگاه خداوند اشاره فرموده اند، كه پس از جدا شدن از این دنیا محقق می گردد. زیرا سرانجام كار انسان یا رسیدن به سعادت همیشگی، و یا به بدبختی و خسران دائمی است واژه (تدوم) بیان گر این واقعیت است، دنیایی كه پایانش این باشد، ایجاب می كند كه انسان بهترین توشه را برگیرد، تا به محبوبترین صورت دست یافته، و از زشت ترین و ناپسندترین حالت بدور ماند. در تكمیل همین موضوع امام (ع) فرموده اند: فتزودوا...: از دنیا زاد و توشه برگیرید چگونگی بهتر توشه بر گرفتن از دنیا را توضیح داده اند، توشه ای كه انسان می تواند با آن، در قیامت نفس خود را از در افتادن به آتش جهنم، و شدت گرمای آن نجات دهد. زاد و تو

شه نیكو را امام (ع) تقوای الهی و ترس و خشیت خداوندی معرفی كرده اند. چنان كه دانستی خشیت و ترس از خداوند، در همین دنیا حاصل می شود. كلام حضرت گویای این حقیقت است كه خشیت و خوف از دنیا و در دنیا به دست می آید. معنای كسب خشیت در دنیا روشن است، اما به دست آوردن مقام خوف و خشیت از دنیا یعنی چه؟ كسب خشیت الهی از دنیا بدین معناست، كه آثار و نتایجی كه برای نفس حاصل می شوند عبارتند از: حالات و ملكاتی، مانند، خوف و خشیت و جز این دو از اموری كه می توانند زاد و توشه آخرت قرار گیرند و پس از جدا شدن جان از بدن همراه انسان باشند. این خصلتهای نفسانی از ریاضت همین بدن كه عناصر تشكیل دهنده آن، دنیوی و خاكی است حاصل می شود. پس می توان گفت، كه توشه آخرت از دنیا و در دنیا كسب می شود. در عرف جامعه، كلمه زاد و توشه برای سفر و بر امور مادی اطلاق می شود، در این خطبه امام (ع) واژه زاد را برای كارهای شایسته به كار برده اند، زیرا میان توشه محسوس كه در سفر برداشته می شود و تقوایی كه در سفر آخرت مفید واقع شود، از این جهت كه مسافر سلامت خود را، در هر دو نوع توشه تامین می كند شباهت است. آری در منازل محسوس، با داشتن توشه محسوس از گرسنگی و تش

نگی در امان است و در منازل معقول و مراتب سیر و سلوك و پیمودن راه به سوی خداوند متعال، با توشه تقوی از عذاب گرسنگی معقول در امان خواهد بود. قوله علیه السلام: فاتقی عبد ربه... شهوته در محتوا دستورالعمل و اوامری الزامی است، هر چند این عبارت امام (ع) به صورت فعل ماضی و بدون حرف عطف آمده است ولی افعال ماضی به كار رفته در آن به معنای اوامری الزامی هستند.، و سخنوران معتقدند كه سخن را بدین سان بیان كردن، توضیح معنی، در بهترین صورت كلام است. بنابراین، امر به تقوی تفسیری برای امر به زاد و توشه برگرفتن است، چنان كه خداوند متعال می فرماید: تزودوا فان خیر الزاد التقوی. همچنین فرمان دادن به نصیحت نفس در معنای امر، بدقت و تفكر در مصالح نفس و توجه به این است كه چه كارهایی برای اصلاح نفس مفید می باشد. كارهایی كه برای وارستگی نفس دارای فائده اند عبارتند از: 1- رعایت كردن حدود الهی. 2- به هنگام برخورد با محرمات، توقف كردن و مرتكب حرام نشدن. 3- بدیها را رها كردن و بدنبال زشتیها نرفتن، بدین شرح كه باید واجبات را بجای آورد، و محرمات را ترك كرد و خود را از بدیهای اخلاقی وارسته ساخت. اینها چیزهایی هستند كه در اصلاح و منزه ساختن نف

س تاثیر بسزایی دارند. امام (ع) امر به انجام توبه، و مغلوب ساختن شهوات داده اند. امر به توبه و بازگشت به سوی خدا و مبارزه با شهوات به منزله تفسیر اصلاح نفس بشمار می آید و از لوازم پرهیزگاری است، كه در بیان حضرت به دنبال امر به تقوی آمده است. امر به توبه قبل از فرار سیدن مرگ و با هر لحظه ای كه بر انجام آن توفیق حاصل شود لازم است. سپس می فرماید: فان اجله... شقوه فرا رسیدن مرگ بر انسان پوشیده است. این عبارات امام (ع) تهییج بر انجام اوامر گذشته، و تاكیدی بر انجام دادن توبه و... است. انسانها را بر حذر می دارد كه مورد هجوم آرزوهای دور و درازشان قرار نگیرند كه موجب غفلت می شود. غفلت و بی خبری سبب اندوه فراوان شده، پشیمانی زیادی را به دلیل غفلتی كه داشته اند به دنبال دارد. توضیح بیشتر این موضوع آن است كه پوشیده بودن مرگ از انسان، موجب بی خبری از آن می شود و هرگاه بر این غفلت و بی توجهی، فریب آرزوهای طولانی، كه از وسوسه های شیطانی است اضافه شود بی خبری محض تحقق می یابد. و شیطان گناه را در نظر انسان، زیبا جلوه می دهد، و انجام توبه را به تاخیر می اندازد. ابلیس مدام مواظب و موكل بر انسان و همراه اوست. چنان كه سید انبیاء

پیامبر مصطفی (ص) فرموده اند: هیج مولودی بدنیا نمی آید، جز این كه شیطانی با او تولد می یابد و همراه اوست. امام (ع) فریب دادن را به آرزو نسبت داده است، بدین معنا كه آرزوها انسان را فریب می دهند، برای روشن ساختن سخن حضرت امل را تعریف می كنیم. امل یا آرزو عبارت است از: اراده نفس بر انجام كارهای دنیوی و بهره بردن از خوشیهای زندگی در آینده حیات، به خیال طولانی بودن عمر، و فرصت داشتن، برای انجام گناه، و در پایان توبه كردن و بازگشتن به سوی خداوند، در صورتی كه این اراده نفسانی بر معاصی و سپس توبه، از دستاویزهای فریب شیطانی و گول زدن اوست. از توضیح فوق روشن شد كه نسبت دادن فریب به آرزو نسبتی مجازی است. امام (ع) نتیجه چنین فریب خوردگی را، هجوم ناگهانی مرگ بر شخص فریب خورده. در حالی كه وی در نهایت بی خبری و سرگرم آرزوهای دور و دراز است، دانسته اند. آری بدین دلیل است كه بی خبری موجب بزرگترین اندوه و بیشترین پشیمانی است، زیرا خود عمر، به زبان حال گواه و دلیل است. و در انجام گناه بر علیه انسان شهادت می دهد. با وجودی كه عمر می توانست وسیله ای برای نیك بختی او باشد، حال سببی برای شقاوت و بدبختی و تیره روزی او شده است. شارح ا

بن میثم درباره اعراب كلمات عبارت حضرت چنین توضیح می دهند كلمه اغفل به عنوان حال منصوب است و حسره به عنوان تمیز، چنان كه می دانیم تمیز برای ابهام از جمله است. ابهام معنای جمله بدین سان كه شخص دعوت شده برای درك این حقیقت، شگفت زده شود، و نداند كه از چه نظر مرگ برای شخص غافل ناراحت كننده است؟ برای رفع ابهام می گوییم. از جهت اندوه و حسرتی كه دارد مرگ برایش ناگوار است. درباره حرف لام در لها چند قول است: 1- لام به معنای استغاثه باشد، در این صورت معنی سخن چنین است: وای بر اندوه فراوان بی خبران. 2- لام، حرف جر باشد و چون بر ضمیر داخل شده است به فتح خوانده می شود، و منادای از كلام افتاده است. تقدیر كلام از نظر معنا چنین خواهد بود: ای مردم شما را فرا می خوانم كه اندوه و حسرت بی خبران را ببینید. با در نظر گرفتن معنای دوم، جمله ان یكون به دلیل حذف حرف جر، در محل نصب است. گویا چنین گفته شده است. چرا بی خبران در اندوه قرار می گیرند؟ پاسخ شان این است، كه چون عمرشان، دلیلی بر علیه آنها در روز قیامت خواهد بود. كلام امام (ع): نسئل الله تعالی... كابه پایان خطبه است و در این فراز از گفتار، از خداوند استدعا می كنند كه از سه چی

ز آن حضرت را خلاصی بخشد. 1- شادی فراوان به نعمتهای دنیا و توسعه بیش از حد آن، زیرا داشتن مال دنیا و شاد بودن از آن، موجب دوست داشتن است و لازمه آن هلاكت همیشگی است. 2- خداوند، اجازه ندهد كه به یك فایده از فواید طاعت و بندگی بسنده كنم. فعل لایقصر به معنای كوتاه آمدن و بسنده كردن، به كار رفته است، به مثل گفته می شود قصرت هذه الغایه بفلان این نتیجه در فلان شخص محدود شد، وقتی كه آن شخص به مقصود دست نیابد. 3- پس از مرگ پشیمانی و اندوهی بر من نباشد. این تقاضا به منظور از بین رفتن اسباب پشیمانی و ندامت است، پیروی هوای نفس و عدول از فرمانبرداری خداوند، در قیامت وسیله پشیمانی و اندوه می شود حفظ و حراست فقط از جانب خداوند ممكن است.


صفحه 348.